بهراد بهراد ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

my dear son

نامه ای به پسرم

                      امروز یه مطلب جالب رو تو ایمیلهام دیدم گفتم برات بزارم شاید یه روزی به دردت بخوره عسل پسرم پسر ِخوبم میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوسش داری! ... این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق....! که تو حاصل عشقی پســـرم... مامانت برای تو حرف هایی داره حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره... عزیزدلم! یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه میگیره. بدقلقی میکنه و حتی اسمتو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!" و اون میزنه زیر گریه.... زن ...
19 اسفند 1391

بهراد بگو دیده

بهرادی یه حرفی یاد گرفتی که وقتی میگی دیگه نه من نه بابا هومن دلمون نمیاد بهت نه بگیم، مثلاً می خوای بگی منو ببرید شهربازی می گی "نییا شهربازی ببر دیده" این "دیده" رو اینقدر خوشگل می گی که تا یه عالمه بوست نکنم سیر نمی شم یه حرف جالب دیگه هم اینه که به همه چیزایی که اذیتت می کنن می گی بی تَبیَت الهی قربونت برم قربون خودت و اون حرف زدنت دیروز داشتیم ناهار می خوردیم (ناهار مرغ و برنج با سیب زمینی سرخ کرده بود) برای شما هم ریخته بودن تو ظرفت یه دفعه یه سیب زمینی برداشتی دیدی بهش برنج چسبیده گفتی "اِ پلوی بی تَبیَت چسبیده به سی زَمینیَم" وای یعنی می خوام اینقدر فشارت بدم، بوست کنم، لهت کنم     عاشقتم گربه می بینی به...
21 بهمن 1391

ممنون

بهراد مرسی که اومدی تو زندگیم ممنونم از تو و خدای مهربونی که منو لایق داشتن تو کرد ممنون از تمام لحظات شیرینی که با بودنت برام ساختی و زندگیمو زیبا کردی دوسِت دارم عشق مامان، دوسِت دارم و با تمام وجودم تلاش می کنم بهترین مامان دنیا باشم برات عزیزم  
21 بهمن 1391

لغت نامه جوجو طلايي 2

اينم از کلمات جديد آقا بهراد: خوتار ............................................ خودکار دَتَر ............................................  دفتر داشوگ ............................................  قاشق ننال ............................................  چنگال بوشاب ............................................  بشقاب کاتون ............................................  کارتون موس ............................................  بوس بوشگون ............................................  نيشگون ناز ............................................  گاز ننون ...........................................
12 آذر 1391

حرفاي پسر

ديروز داشتم تلويزيون نگاه مي کردم که اومدي پيشم گفتي مامان نَييا، گفتم بله، دوباره گفتي مامان نَييا گفتم جونم، (تا نگم جونم ول نمي کني بعضي اوقات)، بعد که خيالت راحت شد گفتي اونکي تاپيتر نانا داره رو بده، يه ذره فکر کردم که چي گفتي بعد فهميدم منظورت اينه که اون يکي کامپيوتر که نانا داره رو بده، (منظورت ارگي بود که خاله مژگان براي تولدت خريده بود)   يعني مونده بودم بوست کنم، فشارت بدم، بخورمت، خلاصه کلي دندونامو براي کنترل خودم روي هم فشار دادم و به يه بوس آبدار بسنده کردم. هفته قبل هم آقا بهراد با مامان و بابا و عزيز  و ماماني اعظم رفتن مشهد، وقتي با باباهومن رفتي زيارت و برگشتي بهت گفتم کجا بودي؟ گفتي رفتم اونجا رو موس (ب...
12 آذر 1391

کاراي بد نکن پسرم زشتتتتته

آخ آخ آخ از دست اين پسره که هر روز يه کار جديد و يه سورپرايز داره   آقا پسر جديداً ياد گرفته ناز مي گيره (منظور از ناز گاز مي باشد) و بوشکون مي گيره (منظور از بوشکون نيشگون است) اونم چطوري نه به صورت لطيف و آهسته از ته دل و با تمام قدرت     چشت روز بد نبينه آقا بهراد ولي گازايي مي گيري که از جاي اون خون مياد و اگر هم خون نياد حتماً کبود مي شه دايي سهيل و ماماني از دستت داغون شدن   ديشب گفتي برام کاتون (کارتون) بزار برات کارتون مورد علاقتو که ضبط کردم رو گذاشتم شما هم روي مبل نشستي و شروع کردي به ديدن بعد من هم که خيلي اون روز خسته بودم روي کاناپه دراز کشيده بودم که خوابم برد ولي با احساس سو...
15 آبان 1391

تولد دو سالگي عشق مامان

  زيباترين موجود روي زمين، همه عشقمون همه قلبمون و همه روحممون رو با وجودت تسخير کردي، با تمام وجود دوستت داريم، از وقتي اومدي تازه معني عشق، معني گذشت و معني خلاصه شدن همه چيز در يک نفر را فهميديم، تازه فهميديم پدر و مادر بودن يعني چه، تازه فهميديم دلواپس بودن براي يک نفر يعني چي، اونقدر دوستت داريم که حاضريم از ذره ذره وجودمون بي منت و با عشق براي بزرگ شدنت، قد کشيدنت، موفقيتت و رسيدن به اوج آرزوهات بگذريم   قشنگ ترين بهونه زندگي مامان و بابا اومدنت مبارک، بودنت مبارک، تا ابد سالم و موفق باشي     تولدت که بهترين و زيباترين روز عمر ماست مبارک   ...
15 آبان 1391

عکسهای جدید آقا بهراد

سلام گل مامان سونیا این عکس رو روز عروسی دایی سجاد تو آتلیه ازتون گرفتم، اونجاهایی که داری لبخند می زنی، زندایی سوگند با لباس عروس و دایی سجاد دارن برات شکلت در می آرن تا شما لبخند بزنی.   جدیداً پسرم فقط دوست داره بره پارک، بیچاره بابا هومن هنوز از راه نرسیده باید کیفشو بزاره توی خونه و آقا بهراد و که آماده و کفش پوشیده و منتظ ایستاده رو ببره پارک عاشق سرسره بازی هستی، همه مدلشم سوار میشی، ترس هم که اصلاً با شما میونه ای نداره عزیزم اینجا هم آقا بهراد برای اولین بار توی پارک دارن بلال رو اونم با چنگال میل می کنند نوش جااااااااااان عزیزم     اینم عکس عشق مامان توی پارکه بعد از نوش جان کردن بلال ...
26 مهر 1391

پسرکم قوي باش و به خدا توکل کن

يک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه می کرد. سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد. آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از آن خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود. آن شخص بازهم به تماشای پروانه نشست چون انتظار داشت که بالهایش باز و گسترده و محکم شوند و از بدن او محافظت کنند       اما چنین اتفاقی نیفتاد!   در واقع پروانه بقیه عمرش را می خزید و هرگز نتوانست...
24 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد